بیاید اعتراف کنیم که هممون منتظر یه روزی هستیم که از اون روز به بعد همه چیزمون درست میشه و میره رو برنامه
از ویژگیهای اون روز:
صب ساعت 8 بیداریم
صبونه رو کامل میخوریم
کارا رو با برنامه انجام میدیم
.......
.
.
شب ساعت 11 میخوابیم ((:
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
بازی چالش دست خط | 111 | 1340 | yas |
یه کلمه بگو که برعکسش هم بخونی همون بشه ؟ | 30 | 2537 | nafaskzk |
سوال ؟ بیاین جواب بدین | 7 | 370 | nafaskzk |
بازی جرئت حقیقت | 151 | 1279 | admin |
دوس دارین بعد ازدواج چجوری بخوابین ؟ | 23 | 664 | admin |
اجبار معلم به تشویق توسط خودم خخخخخ | 23 | 411 | mental |
چالش کارنامه | 30 | 480 | mental |
آهنگ علی عبدالمالکی رواااااااااااانی | 4 | 310 | mental |
جرئت حقیقت | 3 | 235 | admin |
همگی بیاید... | 7 | 484 | admin |
بیاید اعتراف کنیم که هممون منتظر یه روزی هستیم که از اون روز به بعد همه چیزمون درست میشه و میره رو برنامه
از ویژگیهای اون روز:
صب ساعت 8 بیداریم
صبونه رو کامل میخوریم
کارا رو با برنامه انجام میدیم
.......
.
.
شب ساعت 11 میخوابیم ((:
باران که گرفت
زنده شدی از میان هزار لحظه دلتنگی
و من خیس شدم از عطر بودنت …
.
.
.
دردهایت شش دانگ به نام من
به جان خریدمشان …
.
.
.
مکالمه بین دختر و پسر هنگام دعوا:
.
.
.
دختر:تو لیاقت عشق منو نداشتی،بای
پسر:تو دیگه حرف از لیاقت نزن،بای
دختر:آره لیاقتت همون gf قبلیت بود،بای
پسر:به خاطر اخلاق گندت گذاشتمت کنار،بای.
دختر: مگه چکار کردم؟؟بای.
پسر:چکار کردی؟چکارکردی؟!!!بای.
دختر: آره بگو چکار کردم مگه؟ بای.
پسر:حوصله ندارم گلم،بای
دختر:چرا عشقم،بای
پسر:خسته ام سرم درد میکنه ، بای
دختر: پس بخواب عشقم فعلا استراحت کن، بای
پسر: باشه،ببخش،بوس،بای
دختر: دوستت دارم فدات،مواظب خودت باش،بای،
شمام بسه دیگه،برو بینم، بای!!!!!!!!!!!!!
یعنی ی مشت روانیییییییییی دور هم جمع شدن و تشکیل مملکت دادن باي :|
شیشه های شکسته تعویض می شوند
پل های شکسته ، تعمیر
آدم های شکسته ، فراموش ...
.
.
.
انسان ممکن است با یک نفر بیست سال زندگی کند
و آن شخص برایش یک غریبه باشد
می تواند با یک نفر بیست دقیقه وقت بگذراند و تا آخر عمر فراموشش نکند
.
.
.
پیامک پاییزی عاشقانه
.
.
.
باز پاییز است اندکی از مهر پیداست
حتا در این دوران بیمهری
باز هم پاییز زیباست
.
.
.
برگ سبز درخت معرفت کردگار
و برگ زرد درخت معرفت روزگار است
.
.
.
ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان
.
.
.
کس نیست در این گوشه فراموشتر از من
وز گوشه نشینان توخاموشتر از من
هر کس به خیالیست هم آغوش و کسی نیست
ای گل به خیال تو هم آغوشتر از من
می*نوشد از آن لعل شفقگون همه آفاق
اما که در این میکده غم نوشتر از من
افتاده جهانی همه مدهوش تو لیکن
افتاده*تر از من نه و مدهوشتر از من
بی ماه رخ تو شب من هست سیه*پوش
اما شب من هم نه سیه*پوشتر از من
گفتی تو نه گوشی که سخن گویمت از عشق
ای نادره گفتار کجا گوشتر از من
بیژن*تر از آنم که بچاهم کنی ای ترک
خونم بفشان کیست سیاوشتر از من
با لعل تو گفتم که علاجم لب نوشی است
بشکفت که یارب چه لبی نوشتر از من
آخر چه گلابی است به از اشک من ای گل؟
دیگی نه در این بادیه پرجوشتر از من
سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه
زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه
درس این زندگی از بهر ندانستن ماست
این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه
خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز
دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه
آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز
بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه
دور سر هلهله و هاله*ی شاهین اجل
ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه
کشتی*ای را که پی غرق شدن ساخته*اند
هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه
بدتر از خواستن این لطمه*ی نتوانستن
هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه
ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست
کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه
گر رهایی است برای همه خواهید از غرق
ورنه تنها خودی از لجه رهانیم که چه
ما که در خانه*ی ایمان خدا ننشستیم
کفر ابلیس به کرسی بنشانیم که چه
مرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار
این قدر پای تعلل بکشانیم که چه
شهریارا دگران فاتحه از ما خوانند
ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چه
در بهاران سری از خاک برون آوردن
خنده*ای کردن و از باد خزان افسردن
همه این است نصیبی که حیاتش نامی
پس دریغ ای گل رعنا غم دنیا خوردن
مشو از باغ شبابت بشکفتن مغرور
کز پیش آفت پیری بود و پژمردن
فکر آن باش که تو جانی وتن مرکب تو
جان دریغست فدا کردن و تن پروردن
گوتن از عاج کن و پیرهن از مروارید
نه که خواهیش به صندوق لحد بسپردن
گر به مردی نشد از غم دلی آزاد کنی
هم به مردی که گناه است دلی آزردن
صبحدم باش که چون غنچه دلی بگشائی
شیوه*ی تنگ غروبست گلو بفشردن
پیش پای همه افتاده کلید مقصود
چیست دانی دل افتاده به دست آوردن
بار ما شیشه*ی تقوا و سفر دور و دراز
گر سلامت بتوان بار به منزل بردن
ای خوشا توبه و آویختن از خوبی*ها
و ز بدیهای خود اظهار ندامت کردن
صفحه کز لوح ضمیر است و نم از چشمه*ی چشم
می*توان هر چه سیاهی به دمی بستردن
از دبستان جهان درس محبت آموز
امتحان است بترس از خطر واخوردن
شهریارا به نصیحت دل یاران دریاب
دست بشکسته مگر نیست وبال گردن
این همه جلوه و در پرده نهانی گل من
وین همه پرده و از جلوه عیانی گل من
آن تجلی که به عشق است و جلالست و جمال
و آن ندانیم که خود چیست تو آنی گل من
از صلای ازلی تا به سکوت ابدی
یک دهن وصف تو هر دل به زبانی گل من
اشک من نامه نویس است وبجز قاصد راه
نیست در کوی توام نامه رسانی گل من
گاه به مهر عروسان بهاری مه من
گاه با قهر عبوسان خزانی گل من
همره همهمه*ی گله و همپای سکوت
همدم زمزمه*ی نای شبانی گل من
دم خورشید و نم ابری و با قوس قزح
شهسواری و به رنگینه کمانی گل من
گه همه آشتی و گه همه جنگی شه من
گه به خونم خط و گه خط امانی گل من
سر سوداگریت با سر سودایی ماست
وه که سرمایه هر سود و زیانی گل من
طرح و تصویر مکانی و به رنگ*آمیزی
طرفه پیچیده به طومار زمانی گل من
شهریار این همه کوشد به بیان تو ولی
چه به از عمق سکوت تو بیانی گل من
به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک
که من چو لاله به داغ تو خفته*ام در خاک
چو لاله در چمن آمد به پرچمی خونین
شهید عشق چرا خود کفن نسازد چاک
سری به خاک فرو برده*ام به داغ جگر
بدان امید که آلاله بردمم از خاک
چو خط به خون شبابت نوشت چین جبین
چو پیریت به سرآرند حاکمی سفاک
بگیر چنگی و راهم بزن به ماهوری
که ساز من همه راه عراق میزد و راک
به ساقیان طرب گو که خواجه فرماید:
?اگر شراب خوری جرعه*ای فشان بر خاک?
ببوس دفتر شعری که دلنشین یابی
که آن دل از پی بوسیدن تو بود هلاک
تو شهریار به راحت برو به خواب ابد
به بعضیا باس گفت ببین عزیزم من تو زندگیم یه بار از فــــــــلــــا فــــــل گذشتم... :|
دو بار هم از چیــــــــــــــپس و مــــــــــــــاست :|
دیگه توکه از این 2 تا بالاتر نیستی کــــــــه... :|
.
.
ﺑــﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑـﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ :
ﻓﻠﺴﻔﮥ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﻣــﺜﻞِ ﺳــﺲ ﺧــﺮﺳﯽ ﻣــَـﻬﺮﺍﻣـﻪ !
ﻓﻘﻂ ﺑﻠﺪﯼ ﺗـِـﺮﺗـِـﺮ ﮐﻨﯽ؛ﺑــﺪﻭﻥ ﺑــﺎﺯﺩﻫـﯽ !..
.
.
به بعضیا هم باید گفت:
هی تو ببین منو
جای خالیتو یه چیز پر میکنه
اونم ته دیگ ماکارونی!!
.
.
تعداد صفحات : 49